حکایت من حکایت کسی است که عاشق دریا بود، اما قایق نداشت؛
دل باخته سفر بود،همسفر نداشت
حکایت کسی است که زجر کشید،اما ضجه نزد،
زخم داشت و ننالید،گریه کرد اما اشک نریخت.
مثل پرنده ای که دلش هوای آسمان داشت و در بند صیاد گرفتار بود.
حکایت من، حکایت چوپان بی گله و ساربان بی شتر است .
حکایت کسی است که پر از امید و وفاست،اما حکایت تو،حکایت نا مهربانی ها است.....
:: برچسبها:
حکایت ,
حکایت من ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0